به سراغ من اگر می آیید نرم وآهسته بیایید مبادا بشکند قلب شیشه ای من.
اگرماه بودم به هرجاکه بودم سراغ توراازخدامیگرفتم * * * * اگرسنگ بودم به هرجاکه بودم سررهگذارتوجامیگرفتم * فریدون مشیری
*بیوندعشق حقیقی حتی بامرگ هم گسیخته نمیشودچه برسدبادوری*
*وفایت باجفایت هردو نیکوست چه فرقی میکندچون دارمت دوست*
اگرچشمان من دریاست تویی فانوس شبهایش*اگرحرفی زدم ازعشق تویی معناومفهومش
آسمان آبی تر
آب آبی تر
من درایوانم رعنا سر حوض
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد
مادرم صبحی می گفت : موسم دلگیری است
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست
زن همسایه در پنجره اش تور می بافد می خواند
من ودا می خوانم گاهی نیز
طرح می ریزم سنگی ‚ مرغی ‚ ابری
آفتابی یکدست
سارها آمده اند
تازه لادن ها پیدا شده اند
من اناری را می کنم دانه به دل می گویم
خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم
مادرم می خندد
رعنا هم